ستون آخر٬
بودن یا نبودن؟
در حاشیه زلزله و سونامی در ژاپن
على جوادى
این روزها راهی برای فرار از واقعیت دردناک فاجعه زلزله و سونامی در ژاپن نیست. هر زمان که صفحه تلویزیون را باز میکنید٬ بخش اخبار فوری گوشه ای از فاجعه ای در حال وقوع را به نمایش میگذارد. اما در لابلای این اخبار و صحنه های دردناک نابودی زندگی و هستی بعضا شاهد صحنه هائی هستیم که بدون درنگ اشک و شوق را با هم و همزمان بر صورت انسان جاری میکند. مادری که دختر گم شده اش را پیدا کرده و در آغوش میکشد. پیرمردی که بعد از چند روز سرگردانی بر امواج و چسبیدن به تخته چوبی نجات پیدا کرده است. و ... جملگی گوشه ای از این واقعیت خشن هستند.
اما این تمام فاجعه نیست. مساله ظاهرا این نیست که بیش از ده هزار نفر جان خود را در یک چشم بهم زدن از دست داده اند. مساله این نیست که خانه و زندگی صدها هزار نفر نابود و در هم شکسته شده است. مساله این نیست که کار و زندگی٬ عشق و محبت و تلاش٬ و همه آنچه که کلا زندگی نامیده میشود گویی به یکباره دگرگون شده و تغییر کرده است. نه؟ این تمام فاجعه نیست. فاجعه دیگری در حال شکل گیری است. فاجعه ای که بر خلاف زلزله و سونامی محصول سیاست و تصمیم انسانهای معینی است. فاجعه انفجار اتمی در مراکز هسته ای ژاپن در فوکوشیما. فاجعه ای که با چرنوبیل دیگر مقایسه میشود .
اما اگر واقعه اول را یک "فاجعه طبیعی" نام گذاریم این دومی بهیچوجه شایسته چنین نامی نیست. "طبیعی" نیست. "غیر قابل انتظار" نیست. میتوان از شرش خلاص شد٬ چنانچه اراده و نیروی سیاسی لازم برای آن موجود باشد. شاید باید این دومی را فاجعه ای "غیر طبیعی" نامید. و چرا که نه؟ این دومی فاجعه ای است که میتوان تماما از آن اجتناب کرد. اگر اولی را باید مهار و کنترل کرد٬ برای مقابله با صدماتش زمانیکه بوقوع می پیوندند٬ آماده بود. این دومی را میتوان از ابتدا از آن دوری جست. میتوان کل مساله و صورت مساله را حذف کرد .
راکتورهای اتمی مرکز هسته ای فوکوشیما یکی پس از دیگری دچار حادثه ای میشوند. تاکنون چند انفجار هسته ای در آن بوقوع پیوسته است. آخرین خبر حاکی از آن است که حتی امکان کنترل این راکتورهای اتمی را بعضا از دست داده اند. آخرین ۵۰ کارکن این مراکز نیز ناچار به ترک این مجتمع شده اند و شعاع تخلیه انسانی را به ۲۰ کیلومتر افزایش داده اند. مضحک است٬ در حال حاضر امیدها برای تقلیل دامنه این فاجعه به جهت باد گره خورده است. آیا باد تشعشات رادیو اکتیو را به سوی اقیانوس روانه میکند. ابعاد فاجعه هر چه بیشتر به فاجعه چرنوبیل که در آن چند صد هزار نفر جان باختند٬ نزدیک میشود.
و این اولین بار نیست. بار دوم است. یکبار در اثر تصمیم دولت آمریکا در جنگ جهانی دوم بیش از سیصد هزار نفر از این مردم در یک چشم بهم زدن در اثر اصابت بمبهای اتمی در ناکازاکی و هیروشیما به خاکستر تبدیل شدند و نسلی دچار ضایعات ناشی از رادیواکتیو و انفجار اتمی شد .
یک مشاهده: فاجعه زلزله و سونامی موجی از احساسات و عواطف عمیق انسانی را در همدردی با مردم زخم خورده ژاپن جاری کرده است. گویی نه مرزی٬ نه ملیتی و نه هیچ درجه تبلیغات کثیف ناسیونالیستی نتوانسته است سدی در مقابل این امواج انسانی در همبستگی با مردم ژاپن ایجاد کند. گویی این مردم خود را پیکر واحدی میدانند که درد و رنج بخشی از آن کلیت این پیکره را به درد و واکنش وامیدارد. در این شرایط دیگر شیطان سازی و دیوارکشی های ناسیونالیستی و راسیستی خریداری پیدا نمی کند. در این لحظات است که فداکاری٬ از خود گذشتگی و بسیاری خصوصیات دیگر انسانی خود را بوضوح به نمایش میگذارند. در این شرایط است که منفعت شخصی جای خود را به منفعت جمع میدهد .
یک سئوال: مساله بودن یا نبودن انرژی و تاسیسات هسته ای سئوالی است که اکنون در برابر جامعه بشری قرار داده شده است. آیا بشریت مجاز است از چنین تاسیسات و این تکنولوژی برای تامین نیازهای سوختی خود بهره برداری کند؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که بساط این تاسیسات را تماما جمع کرد؟ مدافعین کاربرد تاسیسات هسته ای بر قدرت انبوه تامین این نوع انرژی در رفع نیازمندیهای سوختی جامعه بشری اشاره و تاکید میکنند. تلاش میکنند ریسک و خطر ناشی از کارکرد روتین تاسیسات هسته ای را "اتفاق" و ناشی از "خطا" و یا "تصادف" قلمداد کنند. پاسخ ساده است. در این سیستم تنها و تنها انگیزه سازمانیابی انرژی هسته ای در این ابعاد را باید در سود آوری سرمایه جستجو کرد. اگر این انرژی امروز بخشی از نیازهای سوختی جامعه را تامین میکند مساله را باید فقط در سودآوری این عرصه برای سرمایه دید. مصارف پزشکی و نیازهای تشخیصی – درمانی رادیو اکتیویته و پزشکی هسته ای دارای چنین ابعاد و چنین نتایج فاجعه آوری بهیچوجه نیست.
یک مقایسه: شاید باید خوشنود بود که چنین حادثه ای در ژاپن اتفاق افتاده است! چرا که نه؟ مگر نه اینکه ژاپن مجهزترین کشور برای مقابله با چنین حادثه ای است. فقط برای لحظه ای تصور کنید که این فاجعه در ایران٬ در هند٬ در پاکستان٬ در اندونزی٬ در آفریقا و یا در چین بوقوع می پیوست. ابعاد کشته شدگان و مصدومین را باید با چند صفر بیشتر توضیح میدادیم. مگر نه اینکه زلزله بم بیش از ۵۰ هزار کشته بجا گذاشت. مگر نه اینکه سونامی در اندونزی بیش از سیصد هزار کشته برجای گذاشت. اما نه٬ این مقایسه جای هیچگونه خوشنودی بجای نمیگذارد. هر جانی عزیز است. چنین مقایسه ای را هرگز نباید پذیرفت !